سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نفس مامانی و بابایی

سوغاتیای عسل پسر

سوغاتیایی ک پسر نازم  خرداد ماه هدیه گرفته ی جیجیک که روزی سه تا تخم میزاره ! از طرف عزیز جون از قم سوغات کربلا  هدیه عزیز جون یاسمین زهرا ب پسرم      پیشی لمسی ضبط و پخش بابایی از بندر عباس خریده پسرم با نگاه خشکلش از بابایی تشکر میکنه .(29 خرداد)                    عزیز جونا و بابایی جونم ممنونم . دوستتون دارم ...
30 خرداد 1393

مرواریدای عسل پسر

بالاخره دلیل تب و بیقراری سید محمدم مشخص شد . کمی لثه گل پسرم متورم شده بود عزیز جون ی سکه ب لثه ت زد ک بقول قدیمیا دندونات سبک در بیادو اذیت نشی . مامانی هم با بابایی شرط گذاشته بود ک تا ده روز دیگه ک برگردی دندونای عسل پسر در آمده . دیشب وقتی ب گل پسرم با لیوان آب میدادم صدای "تق تق" دندوناتو شنیدم برا اینکه مطمئن بشم انگشتمو از خوشحالی توی دهنت گذاشتمو تیزی مرواریداتو حس کردم بعد ی هوراااااااااا . اولین زنگو ب بابا محسن ک چهل کیلومتری یزد ب سمت گرگان بود زدم  ک مرواریدای نفس در آمده بابایی کلی خوشحال شد و من خوشحالتر از اینکه بابایی شرطو باخته !!!!زنگ بعدی ب مادر جون . تبریک گفت .پسرمو ببوسو براش اسفند دود کن . ی پیامک ب خا...
29 خرداد 1393

بابا کوچولو

سید کوچولو پست جدیدو با یک ماه تاخیر فقط جهت یادبود برات میزارم وهدایایی ک بمناسبت میلاد امام علی (ع) وروز پدر از عزیزجون و عمه جونا گرفتی ...بابا محسن هم همیشه بهت میگه تو بابایی منی یا من بابایی توام ؟جوابشو انشاالله بزرگ شدی بهش بگو... عزیزم  همه ی وجودم دوستت دارم از طرف عزیز جون                                          هدیه دختر عمه ها(آبجی فاطمه و فائزه)            &nb...
24 خرداد 1393

خواب های عسل پسر

در دونه ی ما برای خوابیدنش هم برای مامانی بابایی ناز میکنه گاهی اوقات آخر شب بابایی باید با ماشین  ددر ببرش تا لالا کنه .فدای خوابیدنش.... گاهی اوقات هم تا عزیز جونی پشتش نگیرتت نمی خوابی   ...
24 خرداد 1393

شازده پسر و آبتنی

گل پسرم با اینکه الان نه ماهشه هنوز مامانی میترسه ببرش حموم . آخه خیلی ورجه وورجه میخوری . یا با عزیزجونی میری یا با بابایی . با اسباب بازی هات بازی میکنی .از اینکه داری آب بازی میکنی  خوشحال میشی تشت ولگن نقره طلا  / دور بشه از سرت بلا اطلس و ترمه پهن کنید  / کل حمومو رهن کنید شازده میخواد حموم کنه  / ب آب وگل سلام کنه غریبه ها رو دور کنید    /    چشم حسودو کورکنید ی وقت نبینن تنشو     /   بلوری گردنشو پوست تنش جنس گله   /  دستاش لطیف و تپله ابریشمه موی سرش /    شلوغ نشه دورو برش ...
23 خرداد 1393

جشن میلاد خونه ی مادرجونی

میلاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) مبارک امروز جمعه میلاد با سعادت امام زمان (ع) مثل سال های قبل خونه ی مادرجونی مراسم مولودی زیارت عاشورا برگزار شد.دعای فرج خوندیم برای سلامتی  مولا دعا کردیم.مهمونای آقا با شیرینی شکلات و عدس پلو پذیرایی شدن .مراسم با شکوهی بود ان شاالله ک مورد قبول حضرت واقع بشه .شما و یاسمین زهرا هم اولین باری ک شرکت می کردید.امیدوارم همه ی نی نیا زیر سایه امام عصر سلامت باشن.   مثل همیشه یاسی آروم نشسته وعسل پسر مشغوله خرابکاریه ...
23 خرداد 1393

نه ماهگیت مبالک عسلم

وروجک بابایی مامانی نه ماهه شد .هورااااا. خدایا شکرت... دیروز (17خرداد) نه ماهگی گل پسرمون با بیست و سومین سالگرد پدرجون مصادف شده بود(روحش شاد). بابایی مامانی دوست داشتن نه ماهگی عروسکشونو سه تایی جشن بگیرن ولی صبح ک از خواب پاشدی تب داشتی و بی قرار بودی . بابایی پاشویه کردتو عصر هم دکتر بردیمت .خدارو شکر بهتر شدی . پسر نازم ماشالله روز ب روز بزرگتر میشه .چهار دست و پا میره سعی میکنه مبلو دیوار بگیره بلند شه . بابایی دستتو میگیرهو تاتی تاتی میکنی .(دد ب ب ) میگیو دوست داری ددر بری . فدای نازنازم بشم الهی .مروایدای سفیدت هنوز در نیومدن ممکنه تبت برای مرواریدات باشه عزیزم. ملوسکم دیگه با خرسی کشتی نمیگیره ."بزر...
18 خرداد 1393

بدون عنوان

پسمل بابایی و ژیمناستیک موطلا و جوجه های رنگی پسر نازو بازی پسرم و باب اسفنجی گل پسربابا و مامان النگدره       ...
10 خرداد 1393